صعود به قله "میدان ئهستهر" مروری بر یک زندگی است
کوهپیمائی سنگین صعود به قله "میدان ئهستهر" جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۲
مثل همیشه صبح زود هنوز آفتاب طلوع نکرده از کنار دریاچه آرام سد مهاباد میگذری و در تاریکی پیچ و خم جاده "سیاقول" به روستای "مزرعه" میرسی ناگاه صدای عبور از پل آهنی از خواب و رویا بدرت میآورد. جاده خاکی و شنریزی کنار آن برای آسفالت نشان از دسترسی آسانتر ما به کوهستان سرشاخان در آینده میدهد و در عین حال دسترسی راحتتر همگان برای تخریب طبیعت و کوهستان! از گردنه که میگذری سایهی رشته کوههای مرتفع سرشاخان از "لند شیخان" و قلل "قلات هیلم" تا "قلات شاه" و "سپی سنگ" و بلندترینشان "میدان ئهستهر"در مقابل دیدگان هنوز واقعیت نیافته، عظمت خاصی دارد.
انسان این پیچیده ترین موجود روی زمین در این کوهستانهای سرکش و گاهی دست نایافتنی به دنبال چیست؟
مقالات زیادی نوشته شدهاست با مضمون چرا کوهنوردی؟
ولی منظور من بیشتر به این انسان پیچیده است و یاران همراه در کوه، هرکدام با خصوصیات خاص خود که وقتی همراه گروه هستند و در اجرای برنامه های مشترک زوایای مختلف و پیچیده یا نهفته شخصیت خود را بروز میدهند و هرچه پیشتر میروی بیشتر آنها را میشناسی و دیگران بیشتر تو را.
در این چند سال اندک در سفرهایمان به قصد قله از بسیار سختی ها گذشتهایم و چه بسا همراهی و همدلی دوستان که میگویند از خصلتهای کوهنوردی است تو را با نوعی دیگر از اخلاق ورزشی آشنا میکند که گاهی یاد ارزشهای پهلوانی میافتی و گاهی همنوردانت تو را عاشق خصوصیات و اخلاق باارزش انسانی خود میکنند که فکر میکنی دل بریدن از آنها دیگر هرگز امکان ندارد. و هیچگاه باور نمیکنی زمانی ممکن است فرابرسد که دیگر آن یاران قدیمی کنارت نباشند.
در طول مسیر به آنها که برای اولین بار این مسیر را همراهشان بودهام ولی اکنون دیگر نیستند فکر میکردم. پاسخ چرا کوهنوردی را یافتهام ولی چرائی دیگر، نبودنشان را درک نکردهام. شاید هنوز بسیار راه مانده تا از این همه پیچیدگی سردرآورم.
در این 5 سال دو گروه از کنار ما رفتهاند، ولی من هنوز ماندهام. آنها که رفتهاند بسوی تعالی بوده و آیا من هنوز که ماندهام درجا می زنم یا من رفیق نیمهراهشان بودم ؟ من دوستی ها را در ماندن دیدم چون در کنارشان آرامش دارم و دوستان خوبمان دوستی ها را در رفتن چون آنجا آرام میگیرند.
این مسیر را در مینیبوس دهها بار تا به مقصد برسیم کنار هم بودهایم. زمانی توان رسیدن به قله نداشتهام کنارم ماندهاند و زمانی پایم پیچ خورده و مصدم شدهام جور مرا کشیدهاند ولی اکنون نیستند. گمشان کردهام نمیدانم کجا هستند تا کنارشان باشم! ترمز کاک حسین و صدای سگهای روستا ساعت 8 صبح از این افکار ناهنجار بیرونم کشید و به روستای "بینگوین" م برد.
پیاده شدیم و راه افتادیم در هوائی بسیار خنک و زیر پرتوهای زرین آفتاب صبحگاه روستائی - با آفتاب شهر تفاوتها داردـ صبحانه خوردیم. ساعت 9 یا 9 و نیم بود خوب یادم نیست از شیبی تند به طرف حصار قله حرکت کردیم. نیمههای راه حسابی بریده بودم وقتی جمال سرقدم باشه اینطوری میشم نگاه که میکنم خیلی راحت این شیب تند رو بالا میره پس تازه میفهمم پیر شدهام دیگر باید کمی عقبتر این جوانها حرکت کنم.
مثل همیشه مهربانانه عقبدار تیم "آرش" کنارم میماند و کمی دیرتر در کنار چشمهی حصار قله به دوستان میرسیم.
کاک جلیل و کاک عباس هم حتی با اینکه با یک ساعت تاخیر پشت سر ما حرکت کردهبودند از مسیر پاکوب روی یال خود را به گروه رساندهاند و آنجا نشته و چائیشان دارد آماده میشود.
بعد از کمی استراحت ساعت 11:30 با باری سبکتر به سوی قله میرویم. در دو تیم یکی از مسیر کناری و پاکوب و دیگری بیشتر جوانها از مسیره صخرهها و شکافهای پای قله
مدتی را بر بلندای قله کنار هم مینشینیم و بعد سرازیر میشویم به سوی ساعتهای دیگری از باقیمانده زندگیمان.
برنامه سخت و لذت بخشی بود و گفتگوها و خندیدنها و دیدار همنوردانی که تازه از سفر طولانی کاری بازگشتهاند و همراهی و همدلی. وقتی بلندای با عظمت "میدان ئهستهر" بر مسیر بازگشت سایهی انداخته و به پشت سر نگاهی میاندازی و مسیر سخت رفته و بازگشته را میبینی بخشی از زندگیات را مرور کردهای درست مثل صحنههایی از زندگی گذشته و بلندا و سرکشی باورنکردنی قله امید راه آیندهات میشود.









غار "رفته" از بلندای حصار قله "میدان ئهستهر" اینگونه دیده میشود البته با زووم دوربین


















عکسها از علی ابراهیم زاده
کانون کوهنوردان اوراز فعالیت خود را از سال 1379 با نام گروه آراز منشعب شده از گروه آرارات آغاز نمود و با کسب مجوز فعالیت از هیات کوهنوردی استان در سال 1382 پس از احراز شرایط از گروه به کانون کوهنوردان اوراز مهاباد (سال 1383) ارتقا یافت. کانون توسط آقایان جلیل پسوه ای و جمال و عطا عزیزی اعضای هیات موسس و با اساسنامه ای در 10 فصل، 22 ماده و 9 تبصره تاسیس گردید.از سال 1393 با دریافت مجوز از وزارت ورزش و جوانان تحت عنوان باشگاه کوهنوردی اوراز مهاباد به فعالیتهای خود ادامه میدهد.